خودشناسی

دنیای درونی تو دنیای بیرونی ات را می سازد.

چرا به خواسته های خود نمی رسیم؟

دلیلش چیست که هر چه می خواهیم، نمی توانیم و هر چه می کوشیم، نمی رسیم؟

چه چیزی را باید بدانیم که هنوز نمی دانیم؟

به نظر می رسد که دقیقا مثل واحدهای دانشگاهی، که گاهی به گذراندن واحدهای “پیش نیاز”،نیاز دارند، در این جا نیز لازم است چیزهایی را از قبل بدانیم…

و آن تفاوت خود واقعی و خود کاذب مان است، همان تفاوتی که تفاوت ایجاد می کند!

چگونه ممکن است که موضوع دستیابی و یا عدم دستیابی به خواسته ها با مبحث “خود” مرتبط باشد؟

برای دانستن این مطلب لازم است مقاله زیر را بخوانید…

ما تنها و تنها خواسته هایی را دنبال می کنیم که نشات گرفته از خود واقعی مان باشد،

و اگر چنین نباشد، به این معنا که خود واقعی مان خواهان آن چیز نباشد، ما آن خواسته ها را واقعا دنبال نمی کنیم، گاهی تظاهر می کنیم که در حال دنبال کردن آن خواسته هستیم و خودمان و دنیا را می فریبیم! گاهی سالها راه غلطی را به اشتباه می پیماییم، ظاهرا هم می رسیم، ظاهرا موفق هم هستیم، اما از ته دل احساس رضایت نداریم، همیشه حس می کنیم چیزی کم است، حتی در اوج موفقیت!

خود واقعی

ما همه این کارها را می کنیم چون در وهله اول نمی دانیم که این خواسته به خود واقعی ما تعلق ندارد، به این معنا که ما واقعا آن را نمی خواهیم!

گاهی ما مدت ها واقعا می کوشیم، به هر در و دیواری  می زنیم، چون می دانیم که آن چیز را واقعا می خواهیم، حداقل یک حس مبهم شهودی، یک ندای خفیف درونی داریم که به ما می گوید که آن را می خواهیم، اما هر چه می کوشیم، نمی رسیم و هر چه می جوییم، نمی یابیم!  در این مرحله هر چه بیشتر تلاش می کنیم، فقط خسته تر می شویم و انرژی بیشتری از دست می دهیم!

در اینجا مشکل این است که هر چند ما تا حدودی به خود واقعی مان متصل هستیم اما… ما در محتوای خود کاذبمان، عناصر، داده ها و اطلاعات غلطی را حمل می کنیم! که سر راه رسیدن ما به چیزی که می خواهیم و تبدیل شدنمان به آنچه لایقش هستیم، می ایستد و راهمان را سد می کند.

موضوع این است که وقتی فرمان شخصیت ما به دست” خود کاذب” است، نمی توان به موفقیت راستین دست یافت، منظورم موفقیت ظاهری نیست، موفقیت واقعی با خود احساس امنیت، رضایت و شادی به همراه دارد، وقتی واقعا موفق هستیم، نیازی به خودستایی و خود نمایی نداریم، احساس نمی کنیم که از بقیه بهتر و سرتریم و نیازی نداریم که خودمان را به رخ بکشیم یا اثبات کنیم، خیلی ساده ما موفق هستیم و خوشحال، چون این خود ماست و ما فقط داریم “خود”مان را زندگی می کنیم.

چاره چیست؟ شما لازم دارید که خود واقعی و خود کاذب تان را بشناسید، برای شناخت محتوی و عناصر هر یک از دو زمان و انرژی اختصاص بدهید، در دوره های مرتبط با خودشناسی و تمایز و تفکیک این دو “خود” شرکت کنید و یا کتابهای مرتبط را مطالعه کنید.

خود واقعی

این مقاله به شما کمک میکند تا ادبیات اولیه خود واقعی و خود کاذب را بشناسید، گامهایی مقدماتی برای تفکیک این دو بدارید و خودتان را از سلطه مرموز قید و بندهای نامرئی “خود کاذب”تان رها و آزاد کنید. عادتها و رفتارهای ساده ای را بیاموزید برای این که زندگی خود را به کاملترین وجه ممکن زندگی کنید، نسخه شخصی خودتان باشید و اولویت های زندگی خودتان را با انتخاب و آگاهی خودتان برگزینید… و نهایتا پس از گذران عمرتان، احساس کنید خوب زندگی کرده اید، خودتان را زندگی کرده اید و کارهایی را که دوست داشته اید انجام داده و به اولویت های مهم زندگی “خودتان” دست یافته اید.

خود

برای دستیابی به نتیجه در درجه اول لازم است که متعهد باشید، به خودتان قول بدهید که خود را نجات خواهید داد و بهترین دوست و یاور و همراه خودتان خواهید بود… از همین الان…

“تی هارو اکر” معتقد است که دلیل عدم موفقیت انسانهای نا موفق این است که با وجود این که می گویند متعهد هستند اما تمایلی ندارند که زمان، انرژی و تلاش خود را صرف آموزش پیوسته خود کنند. اگر شما چنین تمایلی دارید، شروع کنیم…

خود واقعی خود اصلی شماست، همانی که به دنیا آمد. خود واقعی شخصیتی است که حس واقعا خوبی به آن دارید، برای آن احترام قائلید و واقعا دوستش دارید… متاسفانه بیشتر افراد واقعا خودشان را دوست ندارند( و این یکی از دلایلی است که گرفتار “خود کاذب” می شوند).لازم است احساس شگفت انگیزی در مورد خودتان-خود واقعی تان- داشته باشید تا انرژی در درونتان جریان یابد، شما برای انجام هر کاری به انرژی نیازدارید، موفق شدن هم یک کار است و همان طورکه همه ما تجربه کرده ایم افراد موفق انرژی و مغناطیس خاصی دارند  و ما هم درمسیر رسیدن به آن حالت در حرکتیم… شما همین الان در حال تبدیل شدن به کسی هستید که همیشه می خواستید باشید. چرا؟ چون مقاله مرا می خوانید؟ خیر. زیرا نیروی درونی شما، شما را به اینجا کشانده، پس آن نیرو آماده است تا محقق شود، تا بیان و عیان شود و از مرحله نهفتگی به مرحله شکفتگی برسد.

خود کاذب یا خود قلابی، همان چیزی است که فکر می کنیم باید باشیم و یا باید می بودیم ولی نیستیم!

خود واقعی

خود کاذب ما انباشته از چیزهایی است که محیط و دیگران از ما خواسته اند، روشی است که برای زندگی کردن و باقی ماندن با اطرافیانمان یاد گرفته ایم، یاد گرفتنی نه از جنس آموختن، بلکه از جنس”دست آموز واقع شدن”. ترکیب “دست آموز” واقع شدن، ترکیبی است که برای اولین بار خودم آن را انتخاب کرده ام تا جایگزین واژه هایی مثل” شرطی شدن” و مترادفهای آن باشد، به اندازه کافی روشن و نزدیک به ذهن باشد و ضمنا راه خروج را هم نشان بدهد.

لازم است بدانیم که ما در طی دوران رشدمان، به ویژه هنگامی که کودک و نوجوان بودیم، در نقش یک “کار آموز” زندگی نبودیم، زیرا آگاهی ضعیفی در ما وجود داشت و ما بیشتر به شکل ناخودآگاهانه و در نقش یک “دست آموز” زندگی کرده ایم، برای لقمه ای نان، برای ذره ای امنیت عاطفی، قدری توجه، برای این که رهایمان نکنند و دوستمان داشته باشند…ما زندگی را نیاموخته ایم، ما زندگی را فقط گذرانده ایم. در واقع اکثر ما هنوز “خود واقعی” مان را ملاقات نکرده ایم!

 

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *